معنی مایی گو - جستجوی لغت در جدول جو
مایی گو
ماده گو
ادامه...
ماده گو
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ماهی گوش
ماهی گوش
ودع، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، گوش ماهی: مرث الودع مرثاً، مکید مهرۀ ماهی گوش را، (منتهی الارب)
ادامه...
وَدَع، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، گوش ماهی: مرث الودع مرثاً، مکید مهرۀ ماهی گوش را، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مایه گاو
(یَ / یِ)
ماده گاو. (ناظم الاطباء). و رجوع به مایه شود
ادامه...
ماده گاو. (ناظم الاطباء). و رجوع به مایه شود
لغت نامه دهخدا
مدیح گو
(خَطْ طِ تَ)
مداح. مدیح گوی. رجوع به مدیح گوی شود
ادامه...
مداح. مدیح گوی. رجوع به مدیح گوی شود
لغت نامه دهخدا
ماوی گه
زیستگاه، پناهگاه ماوی گاه: گویند مرا چو سلب خوب نسازی ماوی گه آراسته و فرش ملون ک (اسماعیل بن نوح)
ادامه...
زیستگاه، پناهگاه ماوی گاه: گویند مرا چو سلب خوب نسازی ماوی گه آراسته و فرش ملون ک (اسماعیل بن نوح)
فرهنگ لغت هوشیار
باری گو
گاو بارکش، در گذشته گاوهای نر را اخته نمود، برخی را جهت
ادامه...
گاو بارکش، در گذشته گاوهای نر را اخته نمود، برخی را جهت
فرهنگ گویش مازندرانی
مائی گوش
صدف، گوش ماهی که از جنس صدف دریایی است
ادامه...
صدف، گوش ماهی که از جنس صدف دریایی است
فرهنگ گویش مازندرانی
ماهی گوش
صدف
ادامه...
صدف
فرهنگ گویش مازندرانی
ماده گو
گاو ماده
ادامه...
گاو ماده
فرهنگ گویش مازندرانی